وصیتنامه:
شهيد عبدالصالح رفعت
متولد 1/1/1339 شهر تويسركان
نام پدر عزيز
تاريخ شهادت: 29/10/1366 ماووت عراق
فرمانده گردان
بسم الله الرحمن الرحيم
پدر عزيزم من نميدانم كه بالاخره تا كي زنده هستم (آيا تا 10 روز ديگر يا 10 ماه ديگر و يا دهها سال ديگر)
در هر جهت اينجا جبههي جنگ و جهاد است و ممكن است در دفتر الاهي عمر بعضيها زياد نباشد و لذا اگر روزي قضاي الاهي بر اين امر تعلق گرفت شكر خدا را بگوييد چون اينگونه مردن چون مردن حسين است و خوشا به حال كساني كه به شكل حسين و در راه حسين بميرند و آن مردن را شهادت گويند. اگر هم زنده بمانم از خداوند باري تعالي خواستارم كخ مرا و همهي مسلمين را عاقبت به خير بنمايد. پدرم! عزيزم! من به وجود پدري زحمتكش كه نان حلال و طيب به ما خورانده است بسيار افتخار ميكنم و از عمق وجود خوشحال هستم و از اين جهت بعداً شكر خدا را ميكنم. ولي بسيار شرمندهام كه در ازاي زهمات و خوندل خورنهاي شما كاري اگرچه ناقابل براي شما نكردهام، ولي نبايد فراموش كرد كه اين دنيا موقع تسويه حساب و رسيدگي به اين امورات و دادن پاداش زحمات نيست، اين دنيا فقط محل عمل و آزمايش است و محل حساب و كتاب نيست. ولي آخرت ديگر زمان عمل نيست و در عوض وقت حساب و متاب است. از خداوند مهربان و بسيار عزيز خواهانم كه پاداش زحماتي را كه برايم كشيدهاي در آخرت به شما عطا نمايد. چون يك بندهي ضعيف و ناتوان مثل من نه در دنيا و نه در آخرت توانايي جبران خوبيهاي شما را ندارم. واي خلاصه من اميدوارم خداوند به تو پاداش بيكران در دنيا عطا بفرمايد و همينطور تو مادر مهربانم! از جان بهترم! يادگار فاطمهي زهرا و مادري كه دختري از نسل رسول الله است. اميد آن دارم كه تو نيز مانند پدرم زحماتي را كه برايم كشيدهاي بر من حلال كني. مادر عزيزم زبان من عاجز است كه زحمات تو را فقط بشمارم، تا چه رسد به اينكه بخواهم جبران كنم.
از خداوند سعادت اخروي و پاداش نيكو را براي تو طلب ميكنم، مادرم! روزي همهي ما به پيش خدا خواهيم رفت و بايد دل از اين دنيا بُريد و خداحافظي كرد. اگر ما امروز دين خدا و سنت رسولالله و راه ائمهي هدي عليهالسلام را متابعت نكنيم و الآن كه زمان آزمايش و امتحان الاهي است دين اسلام را ياري نكنيم 80 سال بعد كه من و تو پدرم و برادرانم و همسرم و همهي اقوام و حتي نوههاي پدرم در عالم برزخ و جهان ديگر رفتيم چه جوابي به خداوند و امامان معصوم عليهمالسلام بدهم كه چرا فرزند ما خميني را ياري نكرديد يا مدتي ياري كرديد و بعد يارياش نكرديد و دنبال مال و خانه ساختن و زن و فرزند و امور دنيا رفتيد؟ آيا خانه اي كه بايد عمرم را صرفش كنم و بعد براي ديگران بهجا بگذارم فردا مرا ياري ميكند و مرا از محكمهي الاهي نجات ميدهد؟ مادردم اگر چه شما چنين سخني نگفته ايد كه جبهه را ترك كن، ولي جهت اطلاع شما ميگويم الان وقت توجه به زندگي دنيا و نفع شخصي نيست. الان قريب چند سال است كه در جبههها كربلا به پا شده است و حسين زمان، ما را به ياري ميطلبد. ننگ بر من اگر روزي حرف امام را گوش نكنم و به او پشت كنم. مطمئن باشيد كه من هم عاطفه دارم و مسائل خانوادگي را خوب لمس ميكنم ولي فعلاً وقت جنگ و جهاد في سبيلالله است.
اگر روزي من لياقت شهادت نداشتم و زنده ماندم و جنگي هم نبود و وليفقيه اجازه دادند دنبال زندگي شخصيام نيز خواهم بود.
والسلام علي من اتبع الهدي
نظرات شما عزیزان: